علمای مدعی تشیع، معتقد هستند که فهم قرآن مستلزم وجود اهل بیت و امامی معصوم است و قرآن، قابل فهم نخواهد شد و می گویند که قرآن بدون اهل بیت، قرآن نیست!! سوال ما این است که در سوره بقره آیه۲ آمده ،( ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ) «این کتابیست که در آن هیچ شکی نیست و راهنمای پرهیزکاران است» (فراموش نکنید که مراجع رافضی آیات را اشتباه معنا می کنند تا قرآن را غیرقابل فهم نشان دهند، مثلا همین آیه را اینگونه معنا می کنند: این کتاب بی هیچ شک راهنمای
پرهیزکارانست، در صورتیکه در آیه آمده،( لَا رَیْبَ فِیهِ) یعنی در آن هیچ شکی نیست، یعنی در قرآن هیچ شکی نیست,( تَنزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِینَ) ، [سجده/۲] «کتابی است فرو فرستاده که هیچ شک در آن نیست از سوی پروردگار جهانهاست» پس چیزی که غیر قابل فهم باشد و در آن شک و ظن وجود داشته باشد نیاز به امام برای فهمیدن دارد، نه چیزی که لاریب و بدون شک است و خود را نور و جدا کننده حق از باطل معرفی می کند.
در پاسخ جناب قزوینی می گویند: شما تعداد رکعات نماز را هم نمی توانید از قرآن بفهمید!! در جواب ایشان می گوییم: این چه ربطی به قابل فهم بودن یا نبودن قرآن دارد؟ بحث بر سر خود آیات قرآن به تنهایی است و بس، تعداد رکعات و برخی از احکام در قرآن نیستند و اینها فروع دینی هستند که اصلا ذکر نشده اند و مسلما برای فهم آنها باید به احادیث صحیح و سنت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مراجعه کنیم، امر به نماز در قرآن آمده و هرکس معنایش را می فهمد و البته تعداد رکعاتش ذکر نشده و برای فهم آن باید به سنت رجوع کنیم، اینها در واقع آیات معدودی مربوط به احکام و غیره هستند که توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم در سنت توضیح داده شده اند و البته ربطی به غیر قابل فهم بودن آیات قرآن ندارند، پس این دلیل شما مردود است. خطاب آیات الهی، ناس(مردم) هستند و بهره گیری از عقل توسط دارندگان آن(یعنی همین عقل معمولی که اکثرا از آن برخوردارند) و جایی خطاب با امام یا حتی علما نیست، پس چرا مردم و عوام و امت اسلامی را برای فهم قرآن و عمل به آن قادر نمی دانید و هدایت را مستلزم وجود اهل بیت و امامی معصوم می دانید؟!!
— مراجع شما به آیه: (لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ)[نحل/۴۴] نیز اشاره دارند، یعنی اینکه به پیامبر صلی الله علیه وسلم امر شده آیات را برای مردم تبیین کند و این را نشانه غیر قابل فهم بودن قرآن می دانند. در پاسخ می گوییم تبیین دو معنا خواهد داشت، یکی همان ابلاغ و رساندن وحی است که در آیات متعددی به پیامبر صلی الله علیه وسلم امر شده که آیات را برای مردم بیان و ابلاغ کند و دیگر اینکه این دستورات الهی و آیات را بطور عملی برای مردم انجام بده تا ببینند و یاد بگیرند، پس این نیز ربطی به قابل فهم نبودن قرآن ندارد. خود آیات قرآن را مردم می فهمیده اند و پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز در مقابل چشمان ایشان آن دستورات را بصورت عملی انجام می داده تا یاد بگیرند. ضمنا اگر معنای تبین، تفسیر و توضیح باشد(بنا به اعتقاد شما) پس طبق همین آیه فقط پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم حق تفسیر قرآن را دارند نه امام و آخوند و مراجع و….، در ضمن آیات دیگری نیز حاکی از آسان بودن و قابل فهم بودن قرآن دارند که نشان می دهند قرآن نیازی به امام ندارد، آیاتی چون: (وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ)[القمر/۱۷] ، «و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان کردهایم پس آیا پندگیرندهاى هست»
— مدعیان تشیع بر این باورند که بنا به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دین را می بایست تنها از امامان و معصومین گرفت، یعنی تنها اهل بیت شایستگی تعلیم قرآن و سنت را بطور صحیح و بدون خطا دارند و به احادیثی چون قرآن و عترتی و… اشاره دارند و حتی قرآن را بدون وجود اهل بیت، کافی و یا قابل فهم نمی دانند، اما سوال اینجاست: اگر چنین است پس چرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم افرادی دیگر به جز علی علیه السلام را نیز برای تعلیم قرآن به قبایل مختلف می فرستاده است؟ مگر نه اینکه اینکار باید توسط علی انجام می شده است؟ پس چرا صحابه دیگر نیز مردم را تعلیم می داده اند؟ و برای این امر به قبایل و شهرهای مختلف می رفته اند؟ برای نمونه به برخی از این موارد اشاره می کنیم:
بعد از عقبه اولی(در سال ۱۲ نبوت، ۶۲۱ میلادی) بود که مردم مدینه به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مکه نوشتند که مردی برای ما بفرست تا فقه و قرآن به ما بیاموزد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هم مصعب بن عمیر را به مدینه فرستاد که او قبایل اطراف مدینه را به اسلام و قرآن دعوت کرد و قرآن را بر مردم قرائت می کرد. وقتی هم که اوس و خزرج نتوانستند درباره تعیین امام جماعت به توافق برسند مصعب بر آنها نماز می خواند . و به قولی در این کار مهم عبدالله بن ام مکتوم هم یار و یاور او بود. وقتی نمایندگان مردم یمن آمدند، ابوعبیده بن جراح برای تعلیم همراه آنها فرستاده شد عمروبن حزم انصاری را که نوجوان هفده ساله ای بود در سال دهم هجری با نامه ای به نجران فرستاد تا به مردم آنجا قرآن و فقه بیاموزد. این نامه مفصلی بود که تکلیف قاریان قرآن در آن روشن بود. بشارت مردم به خیر و امر به نیکی- تعلیم قرآن و بیان احکام شرع- بشارت به بهشت و انذار از آتش، در این نامه مفصل، جزء تکالیف قاریان قرآن بیان شده است و…..، تنها پاسخ مدعیان تشیع این است که چنانچه خطایی از این قاریان سر می زده، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم توسط علم غیب و وحی مطلع می شده و به آنها تذکر می داده است و چون خود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم زنده بوده و بر کار ایشان نظارت داشته، بنابراین فرستادن این نائبان بلامانع بوده است،
در پاسخ می گوئیم، اولا: امکان دارد چند مورد از این خطاها را که توسط صحابه در شهرهای دیگر رخ داده است و سپس توسط پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم متذکر شده اند را نام ببرید،
ثانیا: آیا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از طرفی می گوید دین را تنها از اهل بیت بگیرید ولی از آن طرف افرادی دیگر را برای تعلیم می فرستد؟
ثالثا: این قاریان و حافظان قرآن ابتدا در مقابل پیامبر قرآن را می خوانده اند و چنانچه خطایی داشتند متذکر می شده اند و سپس برای تعلیم به جاهای دیگر می رفته اند، بنابراین پس از رحلت نبی اکرم نیز به همان طریق قبل کار تعلیم خود را ادامه می داده اند، پس نیازی نبوده که این امر تنها منحصر به حضرت علی و اهل بیت باشد،
رابعا: طبق نظر شما یعنی پیامبر در موقع زنده بودنش نظارت شخصی داشته و توسط علم غیب و وحی از خطای قاریان مطلع می شده و پس از او نیز علی دارای علم غیب بوده و به همان روش عمل می کرده است، یعنی همیشه و در هر زمان باید معصومی من عندالله حاضر و ناظر باشد تا این کار عملی شود، خوب با این تفاسیر می شود بفرمائید الان چه کسی بر کار عالمان نظارت دارد و خطاهای ایشان را متذکر می شود؟! امام زمان که غائب و در پس پرده است و لابد با تمام عالمان در تمامی شهرها ارتباط مخفی دارد؟!!
خامسا: اگر به عنوان مثال حضرت علی در مدینه خلیفه باشد و فرستاده او در یمن مشغول تدریس قرآن باشد، سپس آن فرستاده خطایی بکند و حضرت علی توسط علم غیب متوجه شود، می شود بفرمائید چگونه آن فرستاده را مطلع می کند؟! لابد سریعا با طی الارض به یمن می رود و پس از تذکر دادن سریعا به مدینه بر می گردد!!! در ضمن فراموش نکنید تلفن و لوازم مخابراتی نیز در کار نبوده تا مورد استفاده قرار بگیرد!! اگر هم بگویید حضرت علی از آنها آزمایش می گرفته تا خطایی نداشته باشند، باید گفت بنابراین صحابه حافظ قرآن نیز می توانسته اند مامور انجام این کار باشند و حتی خودشان از اشخاص تعلیم دیده آزمایش بگیرند و سپس ایشان را روانه شهرهای مختلف کنند، چون قرائت این صحابه نیز قبلا توسط پیامبر تایید شده است(یعنی در یک کلام دین را از صحابه نیز می توان گرفت ، ولی مدعیان تشیع نمی خواهند این را قبول کنند)